تا بهدور و برت نگاهی میاندازی میبینی که برایت از تجربه ایام، جز موی سفید و کلی کار مانده چیزی نمانده است و به جوانانی نگاه میکنی که اوج شادابی و نشاط خود را سپری میکنند.
آن زمان است که افسوس میخوری و میگویی کاش میشد به گذشتهها برگشت و آرزو میکنی که تا زمان از دست رفته را جبران کنی.با این نگاه، بهماه خدا، پا میگذاری و در پی پالایش نفس، روزها به روزه و شبها به قرآن خواندن میگذرد اما دلت آرام نمیگیرد. احساس میکنی که به آرامشی که میخواهی نمیرسی. احساس میکنی که قلبت پر از حرفهای نگفته است؛حرفهایی که میتوانند تو را، دلت را، ضمیر و وجدانت را سبک و بیدار کنند لذا دست به قلم میشوی و مینویسی.
شبهای تابستانی بلند رمضان را بهانه خوبی برای نوشتن میبینی. موضوع نوشتنت را مرتبط با بحث جوانان میکنی؛ جوانانی که ثمره همهچیز خودت و همنسلیهایت هستند. احساس میکنی که در برابر آنها بیشتر از پیش مسئولی. آری یادداشت امروزم بیشتر از همیشه، رنگ و بوی احساس مسئولیت در برابر فرزندان مرز و بومم دارد؛ فرزندان جوانی که بخش عمدهای از جمعیت ما را تشکیل میدهند و به سرعت نیز به سمت پیری حرکت میکنند درحالیکه هنوز نتوانستهاند در رشد و شکوفایی کشورشان، اثر بخشی لازم را داشته باشند؛جوانانی که در وجه مثبتش تحصیلات عالی در دانشگاه دارند و البته ناامید از اینکه ما مسئولان شرایطی را برای اشتغال چند ده میلیونی جمعیت بیکارشان فراهم کنیم؛ تحصیلکردگانی که گویی گوششان به وعدههای بیاساسمان، عادت کرده است و شوق زن و زندگی را میبایست به واسطه بیکاری و نداری به فراموشی بسپارند؛جوانانی که در وجه منفیاش، اگر خیلی شانس بیاورند و سایه کسی بالای سرشان باشد، نیمکت نشین پارکها و ماشین سوار خیابانها میشوند و سیگار دود میکنند و اگر هم خانواده به صد دلیل نتواند مواظبشان باشد سر از دام اعتیاد و آسیبهایی اینچنینی، در میآورند. در این شبهای نورانی و پر از برکت خدا، به این فکر میکنم که در تاریخ به این همه جوان چه پاسخی خواهیم داد؟ چقدر بر طبل ناکارآمدی و بیمسئولیتی میبایست بکوبیم و فرافکنی کرده و دیگران را مسئول بدانیم؟ پرسشی که جز با پیش کشیدن بحث اخلاق و وجدان و عمل نمیتوان به آن پاسخ داد.
ما مسئولان در هر کجا که هستیم و در هر سمتی که مشغول خدمتیم باید بسنجیم که در برابر جامعه چقدر رئیسیم و چقدر مسئول. اکثر ما کسانی هستیم که در سنگر جبههها، زمانی که لباس رزم به تن داشتیم، برایمان حرمت خاک وطن و ناموسش، با یاد خدا در مفهوم شهادت و ایثار، معنا میگرفت. چه شده است که آن همه ارزشهای والا، آن همه انسانیت و خداپرستی، امروز در بازیهای سیاسی برخی به ظاهر دلسوز به آسانی رنگ میبازد و دروغ، تهمت، بیمسئولیتی و بداخلاقی، جایتمام رشادتها و ایثارهای بردارانه را میگیرد.
یادمان نرود که برکتماه رمضان تنها خودسازی فردی نیست زیرا این یک اصل است که انسان هرچه که مسئولتر میشود، رسالت و وظیفه خودسازیاش نیز سنگینتر میشود. ما در جامعهای زندگی میکنیم که استواری و سربلندی امروزش ثمره خون شهیدان و اخلاق جهادی این همیشه جاویدانان است؛ جامعهای که از آموزههای اصیل دین اسلام و قرآن کریم آن، میبایست مردمداری و ارزش مداری را بیاموزیم و اخلاق را با محتوا و روح جمعی برای جوانان تعریف کنیم و سعی کنیم مصداق آن باشیم. در ماه مبارک رمضان، هرکدام از ما مسئولان با توجه به حوزه مسئولیت خویش، اگر سعی کنیم که در کنار خودسازیهای فردی، زمانی را برای تفکر درخصوص مسائل و مشکلات عامه مردم و خصوصا جوانان که در نوک پیکان آسیب ناکارآمدی هستند قرار دهیم، میتوان مطمئن بود که برخی از مشکلات موجود در یک فضای همدلی و دوستانه با مشارکت همدیگر حل میشود.